در داستان ها آمده است که روزی ادریس پیامبر ( اینوخ ) در بیابانی میرفت ،روزی بسیار گرم بود فرشته ایی را دید افتاب بر دوش ، به خداوند گفت هوا بسیار گرم است ، کاش این فرشته ،افتاب از مشرق بر مغرب ببرد ، خداوند اجابت کرد در این حین ملک الموت یا همان عزراییل از آنجا میگذشت ادریس را دید و جان او را گرفت فرشته آفتاب بر دوش به ملک الموت گفت : چرا جان ادریس را ستاندی گفت ، خداوند مرا دستور داد که جان ادریس را آنگاهی که فرشته ایی ، آفتاب از شرق به مغرب می کشاند ، بستانم..این محصول طی ۱۰ روز کاری آماده میشود .
دیدگاه خود را بنویسید